آذربایجان عاشیقلاری
عاشیق کیست؟
عاشیق هنرمندی است كه شعر می سراید، آهنگ میسازد، می نوازد و میخواند. عاشیق ها در میان اجداد آذربایجانی های امروزی یعنی اوغوزها ارج و منزلتی بسزا داشته اند واوغوزها به «قوپوز» (qopuz) سلف «ساز» (saz) امروزین آذربایجانی حرمت مینهادهاند.
عاشیق هنرمندی است آگاه و عالم و عامل به مسائل دینی و احكام شرعی، انسانی پاكدامن و مورد احترام و حرمت همة مردم كه در غمها و شادیهای آنها شریك است. او همیشه خواهان شادی، جشن و سرور است و جشنها و عروسیها، بی وجود او رونقی ندارد.
عاشیق آذربایجانی هنرمند مردمی است و باید در چندین هنر مهارت داشته باشد؛ او هم شاعر است، هم آهنگساز، هم خواننده و هم نوازنده، هم هنرپیشه و هم داستانسرا، به عبارت دیگر عاشیق در تمامی عرصهها خلاق است و هنرمندی است كه این همه را با انگشتان ماهر و صدای دلنوازش اجرا میكند.
وقتی سیمهای ساز عاشیق مرتعش میشوند، هر آنچه پیرامون عاشیق را گرفته از طبیعت و انسان و موجودات، همه سكوت اختیار میكنند تا نوای شاد یا حزین ساز نوید بخش زندگی سرشار با امید گردد. نغمة ساز عاشیق جلابخش روح شیدای انسان آذربایجانی است و بیشتر به همین دلیل است كه «عاشیقی»، به هنری بیبدیل در بین اقوام ترك تبدیل شده و عاشیقها منزلت، قرب و لقب استادی و خطاب «ائلجهبیلن» را در بین مردم و همواره در طول تاریخ طولانی این قوم حفظ كردهاند.
عاشیقها در همه جای آذربایجان و همواره هنر خود را ایستاده و با قامتی افراشته و ترجیحاً با لباس ویژه و رسمی كه سنخیت و هماهنگی با لباس قدیم قوم ترك دارد، اجرا میكنند و گاهاً برای به هیجان آوردن شنوندگان و ناظرین این هنر، در حین ایفای برنامه از حركاتی چون بالا و پایین كاسه یا بازوی ساز یا قار دادن ساز در پشت گردن یا كوبیدن پای بر زمین به خصوص به هنگام اجرای نغمههای حربی و حماسی استفاده میكنند
معنای واژة عاشیق:
برای ریشة واژة عاشیق چند نظریه وجود دارد:
1- از ریشة عاشق عربی به معنای دوستدار
2- از ریشة مصدرترکی آشیلاماق (Aşilamagh) بهمعنی تلقین كردن، تزریق كردن
3- از ریشة تركی ایشیق(Işigh) به مفهوم نور و روشنایی.
معانی اول و سوم اعتباراتی در اشعار عاشیقی و در میان مردم دارند ولی نظریة دوم، تنها در محافل علمی مطرح شده است. به نظر می رسد با توجه به فحوای اشعار عاشیقها، احتمال عربی بودن این واژه زیاد می باشد. شاید نیز در طول زمان این همسانی بوجود آمده است و با گذشت زمان اشعار عاشیقها و بویژه بایاتیها از آن پیروی کردهاند.
قدمت هنر عاشیقی
اجرای موسیقی عاشیقی، قدمتی طولانی در بین اقوام ترك دارد. به طوری كه به تصریح مطالعات تاریخی، 2250سال قبل از میلاد، در معبد مخصوص «اینشو سیناكا» (پادشاه ایلام) شامانها با موسیقی مخصوص، برنامه اجرا كردهاند، مراسم عزاداری برای «آتیلا» پادشاه هونها را قامها (شامان) ترتیب دادهاند. هنوز آثاری از مرثیهها و شعرهای ساخته شده توسط شامانها برای مرگ «آلپ ارتونقا» كه 700 سال قبل از میلاد مسیح، خاقانی قوم ترك را بر عهده داشته و به تائید برخی از محققان، همان «افراسیاب» حاكم توران در شاهنامه فردوسی است، در دست میباشد.
منظومههای عاشیقی پیش از اسلام كه آثاری از آنها بر جای مانده شامل منظومههای شعر، آلپ ارتونقا، اوغوزنامه كوچ، اركنه قون و منظومة آفرینش میباشند. نشانههایی از این آثار در دیوان اللغات ترك محمود كاشغری و داستانهای 12 گانة كتاب ارزشمند دهده قورقود یافت میشود.
در موزة ایران باستان در تهران و موزة لوور در قسمت تاریخ ایلام به مجسمههای کوچک نوازندگانی با قدمت دو هزاره قبل از میلاد بر میخوریم که همچون عاشیقهای ما سرپا ایستاده و ساز خود را برروی سینه نگاهداشتهاند. چنین نوازندگانی که مشابهش را میتوان فقط در میان ترکان امروزی پیدا کرد، سرنخی از قدمت هنر موسیقی عاشیقی ترکان به دست میدهد.
باخشیها افرادی در بین قوم اوغوز بودند كه ساز میزدند و به ایفای نمایشها و رقص میپرداختند. زبان شناسان ریشه این واژه را در زبان تركی قدیم جستجو كردهاند و امروزه «باكی یاباق» كه به معنی تقلید صدای حیوانات است و در زبان قرقیزی كاربرد دارد، هم ریشه با باخشی است. با این وجود بین اوزان و باخشی تفاوتهایی نیز وجود داشته است. در بین اقوام آذربایجان ، باخشی فردی را شامل میشد كه از غیب و آینده خبر میداد ولی اوزانها این مسئولیت را عهدهدار نبودند بلكه فقط افرادی را در بر میگرفتند كه به یاری سازشان «قوپوز»، درسهای اخلاقی میدادند و به درمان بیماران روحی میپرداختند. باخشی بعدها به عاشیقهای اوزبك و تركمن نیز اطلاق شده است.
اوزانها در بین تركهای اوغوز اشخاصی را شامل میشدند كه امروزه عاشیقها برآن جایگاه تكیه زدهاند. در كتاب دده قورقود كهنترین اثر مكتوب آذربایجانی، اوزان نام خنیاگر دورهگردی است كه در شأن قهرمانان، حماسه میسراید و دعای خیر بدرقه راه آنان میكند. خود دده قورقود نیز اوزان قوپوز بدستی است كه ویژگیاش حضور در مجالس بعد از پیروزی قهرمانهای داستانهایش و توصیف و تمجید و شعرسرایی در خصوص آنهاست. اوزانها همواره در میان اقوام و قبایل از احترامی ویژه و خاص برخوردار بودند و ایل به ایل میگشتند و در سرافراز نگهداشتن قهرمانیهای قبایل نقش موثری ایفا میكردند. مسئولیت آنها گاهی هم حل مشكلات مردم، قضاوت در امور قوم، راهنمایی وظایف مردم، حتی معلمی فرزندان قوم و آموزش آنها، پیشة ریش سفیدی و دانایی قوم و نظایر این را نیز عهدهدار بودهاند.گسترش دامنة صنعت عاشیقی یا فعالیت هنرمندانة اوزانها را با استناد به آثار موجود و زمینههای ریشهای این هنر به تبعیت از اقوام ترك، در برخی مناطق ترك نشین جهان تا ماورای چین میبینیم.
در گذر از اوزان تا عاشیق، قوپوز به ساز متحول میشود. این مرحله شامل اشعار ویژة اوزانی و عاشیقی نیز میشده بطوری كه شعر ویژة اوزانی یعنی شعر ناموزون به انواع ادبیات شعری عاشیقی از جمله قوشماها، گرایلی، بایاتی، استادنامه، تجنیس و مخمس بدل میشود وادبیات نثر مرحلة اوزانی كه در اوغوزنامه خلاصه میشد و شامل نوعی داستان حماسی و قربانی بود، جایش را در ادبیات عاشیق به داستانهایی با مضمونهای عاشقانه و تركیب یافته با مضامین بکر اجتماعی و موضوعات محیطی میدهد.
در روند موجود از اوزان به عاشیق میتوان چهار قرن زمان متصور بود. از ددهقورقود تا دیریلی قربانی كه تحقق واژة عاشیق و شكلگیری این واژه و به نوعی بنیانگذاری مكتب عاشیق درآذربایجان شروع میشود، به نامهای بزرگی چون عاشیق و پاشا، یونس امره و ملاقاسم شیروانی مواجه میشویم. دیریلی قربانی عاشیقی است كه ایشیق را خطاب نام خود قرار داده و در مرحلة گذر از به اوزان عاشیق قرار گرفته و بنا به اقوالی، تبدیل ایشیق (روشنایی بخش) به عاشیق، با دو بیتی قربانی شروع میشود.
ا… سیزلری قوورسین اوز پناهیندا ساخلاسین. چوخ یاخشی و دیرلی موضوعلارا مشغولسوز
آذربایجان اوغلویام خوزستان دیاریندان