شهيد علي اصلاني

شهيد علی اصلانی

علی-اصلانی

تاريخ تولد :15/12/1346
نام پدر :

تاریخ شهادت : 2/11/1366
محل تولد :آذربايجان‌شرقي /اهر /-

طول مدت حیات :20
محل شهادت :ماووت

مزار شهید :مفقودالجسد

زندگینامه
طلبه شهيد: علي اصلاني صورتت را بر خاک مي گذاري، نوازش آرام و دل انگيز نسيمي را حس مي کني که از سمت بي سمتي به سمت تو وزيدن گرفته است. صداي کسي را مي شنوي که تو را مي خواند؛ گويي نامت را تمام ذرات هستي زمزمه مي کنند؛ تو دعوت شدي به مهماني بزرگي که خودِ خدا ميزبان آن است. براي تو، براي ورودت مهماني تدارک ديده اند، فرشتگان آسمان را آدين بسته اند و تو خود را مسافر راهي مي بيني که تنها به خانه قرب مي رسد؛ قربي ازلي که روز تولدت را با شهادت رقم مي زنند، آري! شايد همان سال 1338 که تو در «اهر» ديده به جهان گشودي پايان زندگي ات را شهادت برگزيدند. آري! او در ميان خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي را با موفقيت به پايان رساند و آن هنگام که مصادف بود با قيامهاي خياباني و تظاهرات گسترده مردمي عليه نظام ستم شاهي با شرکت در اين مبارزات مردمي فعاليت گسترده اي داشت تا اين که پا به کلاس مقدس دروس صادق آل محمد – صلي الله عليه وآله- در حوزه علميه تبريز گذاشت. شور و عشق ديگري داشت و به عنوان سرباز مخلص آقا امام زمان – عجل الله تعالي فرجه- به درس بسيار دلبسته بود؛ اما با نواختن شيپور جنگ، درس را رها نمود، و در کلاس ديگري که جان به مسلخ عاشقي مي برند، شرکت نمود تا در بام دوست به پرواز درآيد. به خودش مي نگريست و لبخند بر لبانش نقش مي بست؛ بر پيراهنش گلهايي روييده بودند سرخ تر از هر شقايق و زيباتر از هر لاله. گلهاي پيراهنش هر لحظه شکوفاتر مي شد؛ از همان دقيقه اي که مانند غنچه اي بر سينه اش نشسته بودند به يادشان مي آورد، با دردي خفيف در جسم و شکري نشاط آور در روح. همان لحظه هاي نخست همراه شد با شکفتن گلهاي سرخ روي تنش؛ آنها بازتر مي شدند و او زيباتر و نازتر آماده مي شد براي دل سپردن به سفري که مسافران زيادي چون او انتظار مي کشيدند. لبخندي بر لب داشت. و در مسيري گام بر مي داشت سبزتر از سبز. به اطرافش نگريست؛ هم سفران او نيز همانند او هرکدام با دسته گلهايي سرخ در دست همراه با موجي از گلهاي شقايق و لاله گام در مسيري که به مهماني خدا ختم مي شد گذاشته بودند. شهيد اصلاني به زيبايي در تاريخ 1/8/62 در منطقه «بازخاک» عراق به ديار حق شتافت تا در سفري سبز، جاودانگي را به ارمغان رساند

خاطرات
«طلبه شهید: علی اصلانی» «لحظه آرام پرواز» یک روز جنگی بود امروز جنگی نیست! امروز تکلیف نسل شقایق چیست؟ نسل شقایق، آی – ای سبزهای سرخ تکلیفتان عشق است. تفسیرشیدایی است. از ابتدای جاده زندگی به سبزینه ایمان و مذهب گروید. عاشق تحصیل در حوزه علمیه قم بود آن جا که تفسیر شیدایی هاست و دست روشن دین از سینه سرخ عاشقان مدافع می روید او طلبگی را کارش نمی دید. طلبگی هنرش بود برا ی همین همدم شعله های پرحرارت تنور نانوایی شد. او مرد آزادی بود و مرغ روحش از فضای مسموم استبداد و ظلم، ناعدالتی و حق کشی ها وحق خوری ها و عصیان ها درعذاب بود. او دل صاف وپاکی داشت برای همین همنشین با پاکدلان را آرزو داشت، پاکان چون شهید چمران. در حادثه غم بار فیضیه حضور داشت و فعال عمل کرد. زمان خدمت سربازی اش رسید؛ اما از زیر آن شانه خالی می کرد. او هیچ علاقه ای به خدمت کردن در نظام شاهنشاهی که از سرمایه مستضعفان درباریان را سرشار نعمت ساخته بود نداشت؛ اما با اصرار زیاد راهی خدمت شد و زمانی که اشاره پیر مرادش را دید، پادگان را ترک و به ادامه فعالیت ها پرداخت. او عاشق امام حسین -علیه السلام- بود. اسم زیبای امام حسین بر سینه پیراهنش این عشق را فریاد می زد. یک بار که به مرخصی آمد در مسجد نشسته بودیم زمستان بود و هوا سرد، بخاری را روشن کرده بودیم و در پناه گرمش آرام گرفته بودیم. ناگهان شهید برخاست و به سمت درب رفت و در آغوش سرد فضا قرار گرفت تعجب ما برانگیخته شد. سوال کردیم چرا به هوای سرد پناه بردی؟علی گفت: الان رزمنده ها در هوای سرد جنگ می کنند. من نمی توانم این جا در هوای گرم بنشینم. باید سردی را بکشم تا جنگ را حس کنم. تلالو پیشانی اش هر گلوله سرگران را مدهوش می کرد. او مرد رفتن بود. برای ماندن نیامده بود؛ اما سهم زمین چه می شد؟ شهید، کام دل اندر کام شکسته بود که برای رفتن هیچ غل و زنجیری بر پا و گردنش نباشد. او عجیب می درخشید. او که رفت، رفتنی بود. سال 1362 روزی که شهادت علی را شنیدیم و جهت تدفین به وادی رحمت تبریز رفتیم محشر بود. 15 روز بود که ستاره شد، بود و آرایش طاق ایوان قدس عشق شده بود؛ اما زمانی که صورت ماهش را می دیدی دیگر ماه در نگاهت رنگ و بری نداشت. او نرفته بود. خوابیده بود. اصلاً خواب هم نبود آرام گرفته بود. خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم در لحظه ای که آهنگ آرامگاهش کردیم. انگار زمین و زمان هم از داغ او پر التهاب بود. خاک از زمین برخاست و روانه قبر شد. چهار مرتبه قبرش را از غبارخاک زدودیم اما هر بار که می زدودیم باز ذرات خاک که در پی تبرک زمان بودند از زمین به آغوش قبر پناه می بردند. آن شب در آسمان آماده باشی اعلام شد، ستاره ها هم قسم شدند. شهاب بود که از آسمان به یاری جوانمردان باریدن گرفته بود، مردان رفته گفته بودند که روزی باز خواهند گشت. ( به نقل از: برادرشهید ) .

وصیت نامه
«طلبة شهيد: علي اصلاني» «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدو الله عليه و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا» در قاموس شهادت واژه وحشت نيست. (امام خميني) به نام خدايي كه موت و حيات در دست اوست. به نام خداي رئوف و مهربان؛ بخشنده‌اي كه درش بيكران و لطفش ]بي پايان است و بندة[ گناهكاري چون حقير را رخصت مي‌دهد تا خود را از زير بار گناهاني كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بشويم و كمكم مي كند در پرتو دانش در صراطش حركت كنم؛ اما متاسفانه زمين قدر باران را نمي‌داند. من نيز با آن همه لطف و مرحمت او، هنوز غرق در گناهم و در شكر و سپاس نعمت‌ها و الطاف و مهرباني‌هايش تنبل و كاهلم. براستي كه «ان الاِنسان لَيَطغي» اگر ارادة قادر متعال در كشتن حقير بوسيلة دشمن قرار گيرد، باز هم با شرمساري و خجلت در مقابلش جوابي ندارم كه مرا هم از چنين فيض عظيمي بر خوردار ساخت. به هر حال اميدوارم خداوند مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد و به فضل و كرامتش مرا نيز در زمرة شهدا محسوب بدارد و به تبار حسينيان واصلم گرداند تا با آنان محشور باشم و روحم را از كالبد خسته‌ام به سدره المنتهي برساند. الهي عالمين بفضلك. و از پدر، خواهر، برادر و مادرم كه اميد و نور چشم من هستند مي خواهم قصور فرزند كوچكشان را زير پا بگذارند و از آنها در گذرند و ببخشند و مرا از دعاي خير فراموش نكنند كه دعاي خير آنها و رضايت آنها مرا در رسيدن به لقاي خداوند متعال ياري خواهد داد. جسارت است كه به عنوان يك فرد، پدر و خواهرانم و برادرانم را مورد عتاب و خطاب قرار دهم ولي به عنوان يك فرد مسلمان حق دارم به آنان توصيه كنم و وصيتي براين هم وطنان و هم دينان عزيزم بنمايم: كفران نعمت الهي كه يكي از آنها وقوع انقلاب الهي و اسلامي تحت رهبري امام امت، خميني بت شكن با فداكاري بيش از هزاران شهيد و معلول باعث خواهد شد كه باز ظلم و تباهي حلقومتان را براي مدتي طولاني بفشارد و همه را به يوغ و سلطة طاغوتي ديگر بكشاند؛ پس اين نعمت را پاس داريم و از دستاوردهاي انقلاب حراست كنيم و براي صدور و تحقق اهداف انقلاب از هر گونه فداكاري، موافات، مواسات و ايثار دريغ نورزيم. انشاءالله بيدار باشيم اگر روزي سقيفة بني صاعده‌اي خواستند انقلاب را از مسيرش منحرف كنند، در مقابل آن بي تفاوت نباشيم و بالاخره اگر روزي غرب زدگان و شرق زدگان متحدا شيخ فضل الله ديگري را به دار آويختند، در پاي چوب دارش سوت و كف نزنيم. دشمنان خدا و اسلام سعي دارند تاريخ را تكرار كنند. ما كه معتقد به خدا و معاد هستيم و خود را شيعه علي(ع) مي دانيم آگاه باشيم به گفتة علي(ع) از يك سوراخ دوبار گزيده نشويم. اگر جسدم به دست دوستان افتاد و قابل حمل بود، مرا در وادي رحمت دفن كنيد. برادران! پروردگار عالم عذاب دنيوي خويش را آن وقت مي فرستد كه گروهي كفران نعمت بزرگترين نعمتش را بكنند. قرآن كريم مي فرمايد: بزرگترين نعمت الهي هدايت الهي است. هر گاه هدايت الهي بر گروهي فرستاده شود و اين گروه پشتيباني نكنند و رو بر گردانند و به هر نحوي كفران نعمت كنند، عذاب دنيوي الهي علاوه بر عذاب اخروي نازل خواهد شد. هم اكنون هدايت الهي برتمام جهانيان عرضه شده است و آن امام خميني بت شكن، پير جماران است. موا ظب باشيد كاري نكنيد كه كفران بشود. سعي كنيد به نحو احسن از آن استفاده كنيد و گرنه عذاب الهي نازل خواهد شد. پروردگار عالم ملت ايران و ساير ملل ديگر را در امتحاني سخت مي آزمايد: «فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتح الله لخاصه اوليائه» از جان و فرزند و هر چه داريد در راه دين و رضاي خدا مايه بگذاريد و به جبهه‌ها برويد. نگذاريد خون اين شهيدان]باعث[ شود تا دعوت و هدايت الهي بر شما و ملت به پا خواستة ايران فرود آيد و دعوت الهي را ]بي پاسخ گذاريد[ او را حتما در سخت‌ترين مراحل انقلاب ياري فرماييد و خداوند شهادت را در اين راه نصيب ما فرمايد. اگر لياقت داشته باشيم بندة حقير نيز گر چه گاهي عليرغم ميل باطني‌ام خلاف جاذبة فطري‌ام از اطاعت خداوند سر پيچيده‌ام ولي اكنون بر درگاهش پناه آوردم كه او ارحم الراحمين و خريدار جان و مال مؤمنين است. بنده قيامم براي خدا، مبارزه ام براي تحقق اسلام عزيز، هدفم لقاي خدا و مرادم امام روح ا… است. العبد الحقير المسكين و المستكين لا يملك لنفسه نفعا و لا ضرا و لا موتا و لا حياهً و لا نشورا. والسلام .

شهيد عباس اصلاني از روایتی دیگر

تاريخ تولد :15/12/1346
نام پدر :

تاریخ شهادت : 2/11/1366
محل تولد :آذربايجان‌شرقي /اهر /-

طول مدت حیات :20
محل شهادت :ماووت

مزار شهید :مفقودالجسد

در تاريخ پانزدهم اسفند 1346 در شهرستان اهر فرزندي پا به عرصه‌ي گيتي نهاد که بر مبناي اعتقادات خانواده و با الهام از مکتب سرخ عاشورا نام عباس را براي او برگزيدند. او دوران کودکي را در دامن پدري زحمتکش و مادري پارسا و مؤمنه گذراند و قبل از ورود به مدرسه در حسينيه‌ي جوانان مسجد امام رضا که تعدادي از شخصيت‌هاي علمي و مذهبي شهر در آن به فعاليت مي‌پرداختند، به آموزش قرآن مجيد مشغول شد.
عباس در اين دوران به يادگيري ورزش‌هاي رزمي مي‌پرداخت و علاقه‌ي زيادي به درس خواندن داشت و براي ورود به مدرسه لحظه‌شماري مي‌کرد تا اين که در سال 1352 در مدرسه‌ي ابتدايي آيت‌الله کاشاني شروع به تحصيل نمود و هم‌زمان در حسينيه‌ي جوانان مسجد امام رضا عضويت يافت.
عباس به کتاب خواندن علاقه‌ي خاصي داشت و اوقات فراغتش هميشه به مطالعه‌ي کتاب‌هاي علمي و مذهبي مي‌گذشت تا اين‌که به اصرار او در منزل، کتابخانه‌ي کوچکي درست کردند. پايان دوران ابتدايي عباس هم‌زمان با دوران انقلاب اسلامي بود. او نيز با اصرار زياد همراه پدر و ديگر دوستانش در تظاهرات حضور مي‌يافت و بعد از پيروزي انقلاب نيز عضو فعال بسيج بود.
در سال 1357 عباس تحصيلات دوره‌ي راهنمايي را در مدرسه‌ي راهنمايي رافضي آغاز نمود. او عضو انجمن اسلامي مدرسه بود و تابستان‌ها نيز دوره‌هاي آموزشي مختلفي مانند تزريقات و پانسمان و عکاسي و … را سپري مي‌کرد. عباس دوران دبيرستان خود را در دبيرستان آيت‌الله مدرس گذراند و هميشه جزو شاگردان ممتاز دبيرستان بود.
وي بعد از اخذ ديپلم به طور هم‌زمان در دو رشته‌ي دبيري الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تربيت معلم تبريز و علوم سياسي دانشگاه تهران پذيرفته شد ولي به علت علاقه‌ي زيادي که به شغل دبيري الهيات داشت، در اين رشته مشغول به تحصيل شد. هم‌زمان با ورود عباس به مرکز تربيت معلم، جنگ تحميلي عراق عليه ايران نيز آغاز شده بود و عباس نيز اشتياق زيادي براي حضور در جبهه و دفاع از تماميت ارضي کشور داشت. تا اين که در اواخر سال 1365 بعد از چند ماه آموزش نظامي به جبهه‌هاي نبرد اعزام شد. عباس به قصد صيد شهادت مي‌رفت و جز ديدار يار هوسي در سر نمي‌پروراند.
او در سمت آرپي‌جي‌زن در گردان امام حسين (ع) – گروهان علي‌اکبر – بعد از يک سال حضور در جبهه‌هاي حق در عمليات بيت‌المقدس دو در منطقه‌ي ماووت در تاريخ دوم بهمن‌ماه 1366 بعد از نبردي عاشقانه در سنّ 20 سالگي به لقاي معشوق نايل آمد و پيکر پاکش مفقود شد.

درباره امیر تقی پور

امیر تقی پور، فوق لیسانس زمین شناسی اقتصادی هستم. (مدیر وب سایت) ........ ایمیل من: amirahare@gmail.com - سایت: www.aharri.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

لطفا به سوال امنیتی جواب دهید * Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

برای درج شکلک روی آن کلیک کنید

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette