اهداف و برنامه های رضاخان در ایران و آذربایجان

« اهداف و برنامه های رضاخان در ایران و بخصوص در آذربایجان و نقش اربابان خارجي  نظير انگليس ، روس و صهونیست »
« توضيح : اين مقاله در سالهای قبل در برخی نشریات چاپ شده است »
رضا-پالان
آنچه در این مقاله به آنها پرداخته شده مواردي حساس از سياستهاي استعماري و تورك ستيزانه بودند كه در توسط عمال و سیاستمداران و اندیشمندان پان آریائیست حکومت پهلوی با مساعدت ها و یاری اربابان خارجی  بر پيكر آذربايجان فرود آمده است و متاسفانه زخمهاي عميقي نيز برجاي گذاشته اند.


استعمار در اشكال و قالب هاي متنوعي بروز مي يابد و در نهايت يك هدف دارد: چپاول و غارت. يكي از اشكال آن استعمار فرهنگي است كه بصورت ساده يعني: ((انتقال يك طرفه فرهنگ با هدف سلطه گري و تخريب يا حذف يك فرهنگ كه از سوي يك نظام فرهنگي نسبت به يك فرهنگ ديگر با ابزارهاي مختلفي همچون قدرت نظامي، اقتصاد، سياست در پوششي فرهنگي در صحنه بين المللي يا داخلي يك كشور ظهور مي يابد و به گفته “فرانس فانون” هويت زدايي اهالي بومي از جمله اهداف و نتايج آن مي باشد.))

در بررسي استعمار مي توان دو نوع كلي طرحهاي استعماري را متمايز كرد: 1-استعمار بين المللي، يا همان استعماري كه يك كشور بر عليه كشور يا كشورهاي ديگري اجرا مي كند. 2-استعمار داخلي كه سران يك حكومت بدلايل مختلف طرحهاي استعماري را در كشور خود تدوين كرده و بر عليه همه يا بخشي از هموطنان خود اجرا مي كنند. ايران معاصر هردوي اين طرحها را بر خود ديده است.

بگونه ايي كه هم حكومت تزاري روس و هم دول اروپايي نظير انگليس، فرانسه، پرتغال و نيز آمريكا هميشه طمع كارانه متوجه اين منطقه بوده اند، مخصوصا بعد از فروپاشي تزارهاي ظالم روس و بقدرت رسيدن كارگران در آن كشور، با توجه به اينكه حكومت كارگري با منافع استعمار و امپرياليسم سازگاري نداشت لذا اين دول به مخالفت با همديگر برخواستند كه مهمترين لطمه هاي آنرا ملل كشورهاي ديگر خوردند، در ايران نيز كه تاريخ آن پر است جنگهاي ايران-روس، در اصل اينها جنگ روس-آذربايجان بودند چراكه حوزه جغرافيايي اين جنگها هيچگاه از آذربايجان فراتر نمي رفت و قشون روس هيچگاه از قزوين به آنطرفتر لشكر كشي نكرد در طول اين جنگها آذربايجانيها متحمل سختي ها و زيانهاي بسيار زياد مادي و معنوي شدند و حتي انتخاب تهران بجاي تبريز بعنوان پايتخت قاجارها كه حكومت تورك بودند در نتيجه همين جنگها بوده است.


بهرحال دول استعمارگر اروپايي كشورهاي اطراف روسها را همانند زنجيري با عنوان “كمربند قرنطينه” مشخص نمودن تا از نشر افكار سوسياليستي ممانعت بعمل آورند كه حكومت دست نشانده “پهلوي” نيز يكي از اين حلقه هاي زنجير بود.

همچنين استعمارگران جهت مقابله ايدئولوژيكي با سوسياليسم روسي مكاتب فكري-سياسي به ظاهر دموكراتيك و ملي و در باطن ضد انساني و استعماري نظير “فاشيسم” را پديد آوردند و در همان كشورهاي قرنطينه آنرا بسط و گسترش دادند و بر همين اساس هم اگر “رضا خان پهلوي” و عاملانش را نمايندگان دست نشانده فاشيسم در ايران بدانيم به بيراهه نرفته ايم، چراكه فاشيسم يعني: ((تشكيلات توتاليتري حكومت و جامعه بوسيله ديكتاتوري تك حزبي، شديدا ناسيوناليست، نژاد پرست، ميليتاريست و امپرياليست.)) كه با عملكرد رضاخان و در كل با حكومت پهلوي و شوونيسم فارس همخواني كامل دارد.

رضا خان با راهنمايي رهبران اروپايي اش و با تاسي از مكاتب فكري فوق الذكر با همكاري عاملان آموزش ديده اش، آريائيسم، پان ايرانيسم و پان فارسيسم را بوجود آوردند و نيز خود را منتسب به نژاد موهوم آريا كردند و از طريق اين مكاتب كه بر پايه هيچ اصول علمي و واقعي استوار نبودند با گرفتن ژست علمي برنامه هاي ضد نژادي و ضد انساني خود را آغاز نمود و ملتهاي غير فارس ايران را به انواع مختلف مورد ظلم و ستم و تعدي قرار دادند كه در بين ملتهاي غير فارس ايران نيز توركها كه صاحبان و ساكنان و حاكمان اصلي و چند هزار ساله اين منطقه بوده اند در هدف اول حكومت پهلوي و پان فارسيست ها قرار گرفتند.

بطوريكه اينان با مساعدتها و هدايت اربابان خارجي شان نظير انگليس (استعمار گر پير) دست به تدوين سياست داخلي كشور زدند كه در بعد فرهنگي آن “همسان سازي فرهنگي با محوريت فرهنگ فارسي”  از طريق “اسلام زدايي” (كه توركها به همراه اعراب بزرگترين بسط دهنده اسلام در جهان بوده اند) و “ترك ستيزي” با هدف “استحاله قومي” برنامه فرهنگي كشور گرديد.

شايد در اينجا سئوالي پيش آيد كه چرا ترك ستيزي و مبارزه و تخريب توركها در راس برنامه هاي استعمارگران قرار گرفت؟ جواب اين سئوال را با بازگشت به صفحات تاريخ مي توان يافت، بدين شكل كه آذربايجان همواره كانون آزادي خواهي و عدالت خواهي بوده است و استعمارگران در انقلابها و جنبشهاي مختلفي نظير “مشروطه” و “آزاديستان” شكستهاي سختي را از ملت آذربايجان خورده بودند و اصولا روحيه آذربايجان آزادي پرستي است، كما اينكه بعدها نيز در جريانات “فرقه دموكرات آذربايجان” و نيز “قيام 29 بهمن 1356” تبريز بار ديگر اين مساله را ثابت نمودند و حال اينكه آزادي خواهي و عدالت با انديشه ها و منافع استعمار در تضاد است، همچنين در اقصار مختلف تاريخ، توركها هميشه ملت غالب و حاكم ايران بوده اند و در واقع طبق يافته هاي علمي و اسناد تاريخي توركها اصلي ترين و قديمي ترين ساكنان ايران بوده اند و اين حقيقتي است كه بايد پذيرفت، ليكن رضا خان و پان فارسيستها كه هيچگاه دنبال حقيقت نبوده اند با استفاده از حق حاكميت با تمام انرژي كمر همت جهت اضمهلال ملتهاي غير فارس ايران بستند و سعي نمودند با تحريف تاريخ، ايجاد محدوديتهاي مختلف و فضاي اختناق براي غير فارسها، ايراني يكپارچه فارس را ساخته و هويت واقعي آنرا مسخ نمايند و هويتي باب ميل و منافع خود و اربابانشان را بسازند و حقيقت در نزد آنها مكاني جز زباله داني نداشت و اينست كه توركها در راس تيررس برنامه هاي استعماري پان فارسيستهاي دو آتشه قرار گرفتند.

طرحهاي استعماري اجرا شده در آذربايجان:
زمانيكه رضاخان بصورت نامشروع حكومت را در اختيار گرفت،توركها اين قديمي ترين ساكنان ايران بر سر قدرت بودند و به جهت حكومت درازمدت ايشان در ايران، زبان و فرهنگ توركي بعنوان زبان و فرهنگ غالب كشور قرار داشت اما هيچگونه محدوديتي در خصوص زبانها و فرهنگهاي ديگر ملتها وجود نداشت و حتي شاهان تورك قاجار گاها برخي اسناد دولتي را نيز در زبانهاي غير توركي مي نوشتند. وقتيكه رضاخان به حكومت رسيد با هدايت انگليسيها و با اجراي مغز متفكرش يعني فراماسون معروف “محمد علي فروغي” (ذكاالملك) سعي در تخريب فرهنگي توركها و متقابلا تقويت فرهنگي فارسها نمودند. ((در سال 1923م (1302-1301 ه.ش)

( محمد علی فروغی )

حكومت كودتا استفاده نوشتاري و گفتاري از زبان فارسي را در تمامي موسسات دولتي اجباري اعلام نمود و اين مساله در كشوري با اكثريت جمعيت تورك دشواريهاي زيادي بوجود آورد، تمامي مارشها و سرودهاي توركي نيروهاي مسلح از توركي به فارسي ترجمه شد، نظاميان به اجبار شروع به دادن سلامهاي نظامي و گزارشهاي خويش بزبان فارسي نمودند، در حاليكه قبل از آن سلام و گزارشها بزبان توركي داده مي شد.))

( پان آریائیست و از عاملان استعمار، محمود افشار )

در سال 1926م (1305-1304 ه.ش) “دكتر افشار” يكي ديگر از عاملان استعمار در ايران با عنوان يكسان سازي فرهنگي و قومي پيشنهاد مي كند: ((زبان توركي ممنوع اعلام شود، بخشي از توركها به ديگر نواحي كشور انتقال داده شوند، مرزهاي آذربايجان تغيير داده شوند، نام آذربايجان با نام ديگري عوض گردد.)) ديكتاتوري استعمارگر پهلوي نيز تمامي پيشنهادات را با سعه صدر پذيرفته و اجرا مي كند كه طي آن در سال 1930م زبان فارسي براي اولين بار در طول تاريخ زبان رسمي كشور مي شود و متعاقب آن در سال 1934م رضاخان دستوري صادر مي كند كه طي آن ((توركي صحبت كردن دانش آموزان در مدارس نواحي تورك نشين ممنوع مي گردد و در مدارس صندوقهاي جريمه تعبيه مي كنند كه اگر دانش آموزي جسارت ورزيده و بزبان مادريش صحبت كرد علاوه بر تنبيه بدني مقدار قابل توجهي وجه نقد جريمه گرديده و آنرا به صندوق واريز نمايد، همچنين مطابق اين دستور تئاتر آذربايجان كه يكي از قديميترين تئاترهاي شرق بود و نمايشهايش بزبان توركي اجرا مي شد تعطيل گرديد.))

همچنين در ادامه اين سياستها در سال 1944م استفاده از هر زباني بجز فارسي در تمام مجامع، سخنراني ها و نمايشها ممنوع اعلام گرديد. در ادامه سياستهاي تورك ستيزي و استعماري در ايران، آذربايجان به پنج تكه بنام استان با نامهاي غير آذربايجان و بر اساس اعداد رياضي تقسيم كردند. بدين شكل جريان فارسي سازي ايران و در واقع هويت تراشي غير واقعي براي ايران از طريق امحاء و انكار و تحريف قوميتها و مليتهاي غير فارس ايران با شدت و شتاب فراواني در حال اجرا بود.

بي شك آذربايجان و انديشمندان، نويسندگان و فعالان سياسي و فرهنگي تورك در آنزمان با شرايطي بس مصيبت بار مواجه بودند. در آن مقطع هيچ كتاب، نشريه يا نوشته ايي بزبان توركي اجازه چاپ نداشت و بسياري از اهل قلم و فرهيختگان و نخبگان آذربايجان بدلايل واهي و تنها بجرم تورك بودن و دفاع از فرهنگ ابا و اجدادي به زندان و تبعيد رفتند و از همان موقع نيز سياست “مارك زني” براي آذربايجان و آذربايجاني شروع شد، هركسي مي خواست از اين خاك پاك سخن گويد فورا با برچسب هايي نظير كمونيست، تجزيه طلب، پان توركيست و … مواجه مي شد و براي مدت طولاني روانه سياهچاله هاي رژيم ديكتاتور استعمارگر مي شد.

بهرحال رضاخان دست نشانده با دستور و راهنمايي اربابان خارجي اش افرادي قلم به مزد را اجير كرده بودند تا هرچه مي توانند در راستاي سياست استحاله و تخريب فرهنگي ملتهاي غير فارس ايران قلم زده و همت گمارند. اين افراد با اختراع واژه و تاريخ مجعول و موهوم “آريايي” شروع به تحريف حقايق و علوم نمودند. يكي از اين جاعلان پان ايرانيست معروف “سيد احمد كسروي” است كه نظريه كاملا بي اساس و غيرعلمي و پوچ خود را با عنوان “آذري” در خصوص زبان ملت آذربايجان ارائه نمود و حتي براي اينكارش از انگليسيها نيز جايزه گرفت و به عضويت افتخاري دانشگاه سلطنتي انگلستان درآمد.

( ضد تورک و ضد شیعه و منکر وجود امام زمان ، احمد کسروی )
بصورت خلاصه كسروي در تئوري خود مي گويد: ((زبان مردم آذربايجان تا قبل از ورود مغولان به ايران شاخه و لهجه ايي از زبان فارسي بنام آذري بوده است كه بعد از ورود مغولان به ايران زبان مردم آذربايجان زير شمشير آنان تورك شده است.))
اين تئوري كه گام خوبي در جهت بي هويت نمودن آذربايجان و ايران و متقابلا هويت تراشي جديد و غير واقعي براي آن بود بر پايه هيچ منطق، علم و يا استنادات و يافته هاي تاريخي استوار نبود و علوم مختلفي نظير زبانشناسي، تاريخ، باستان شناسي آنرا رد مي كنند و پزخندي نيز به وي مي زنند!

در اينجا تنها به چند دليل و سند از صدها دليل و سند كه اين تئوري را مردود مي شمارند اشاره مي گردد: از نظر علم باستان شناسي و تاريخ، آذربايجان از زمانهاي بسيار دور يكي از سرزمينهاي توركها بوده است كه قوم “آذ” يا “آس” كه همان آذربايجاني ها باشند در اين منطقه زيسته اند و منشا تمدني شگرف بودنده اند. امروزه تپه هاي “حسنلي”، “گؤي تپه” ، “هفتوان تپه” ، “تخت سليمان” و … در همين نواحي غربي آذربايجان كه يادگار توركهاي باستان از 7000 سال قبل تاكنون هستند نمونه هاي آثار باستاني رد كننده نظريه كسروي مي باشند. همچنين در كتيبه هاي آشوري و اورارتويي كه صحبت از آذربايجان كرده اند متعلق به 3500 سال قبل است و نكته مهم و جالب اينكه تاكنون هيچ مدرك و سند و يا كتيبه ايي كه از قوم يا ملتي بنام آذري صحبت كرده باشد يافت نشده است. همينطور اين نظريه توسط علم زبانشناسي كاملا رد مي شود، بدين شكل كه زبانشناسان، زبانهاي جهان را بر اساس ساختار، گرامر و اصول دستوري به سه دسته “التصاقي”، “الحاقي”، “ريشه ايي يا هجايي” تقسيم بندي مي كنند كه طبق آن زبان توركي جزو زبانهاي “التصاقي” است و اين در حاليست كه زبان فارسي جزو زبانهاي الحاقي قرار ميگيرد.
شايان ذكر است با مطالعات محققان و مورخان داخلي و خارجي التصاقي زبان بودن اقوام باستاني كه در ايران حكومت كرده اند ثابت شده است. از جمله اين اقوام باستاني كه از 7 هزار سال قبل تا كنون در جغرافياي ايران امروزي و يا آذربايجان كنوني زيسته اند و تمدن آفريده اند و زبان آنها التصاقي يعني هم ريشه با زبان توركي و مخالف زبانهاي الحاقي نظير فارسي كنوني، كردي كنوني، عربي و ديگر زبانهاي سامي بوده اند مي توان به اقوام ذيل اشاره نمود: سومئري ها، ايلامي ها، كاسسي ها، ساكاها، هيت ها، هوري ها، اورارتوها، قوتتي ها، لولوبي ها، آراتتاها، مادها و … .

حال چرا كسروي با وجود اينهمه دلايل روشن تاريخي مبني بر تورك بودن آذربايجانيها، نظريه آذري خود را مطرح مي كرد تنها يك هدف دارد و آن همانا تحريف تاريخ و واقعيات در راستاي سياستهاي تورك ستيزي و پان فارسيستي است و در واقع آنها با اينكارها سعي داشتند وانمود نمايند كه قديميترين ساكنان و صاحبان ايران قوم “پارس” است كما اينكه پيشتر هم اشاره شد كه آذربايجان داراي تاريخ 7هزار ساله است ولي ايادي استعمار قلم بدست گرفتند تا در مقابل اين واقعيت تاريخي مقابله كنند اما هرچه تلاش كردند نتوانستند تاريخ بهتري از تاريخ مجعول 2500 ساله آريايي را بر اين سرزمين (ايران) بنگارند.

به هر حال ماهيت استعماري اين تئوري ها امروزه كاملا مشخص و روشن است، اما افسوسها باد اكنون نيز عده ايي از “آگاهان تبهكار” يا “ناآگاهان بي خرد” بازهم بر نظريه غلط و استعماري و دروغين كسروي پافشاري نموده و زبان ملت آذربايجان را آذري مي خوانند و در واقع اين آذري كسروي ساخته كه زماني حتي ادعاي پيامبري و برانگيختگي مي كرد و دين جديدي بنام “دين پاك” را عرضه مي كرد، اهانت و توهين بزرگي است به تك تك آذربايجانيها، برخي هم آذري را تلخيص آذربايجاني مي دانند كه بي اساسي اين نظريه كمتر از نظريه كسروي نيست، وقتيكه پذيرفتيم ، به اصفهاني اصفهي، به شيرازي شيزي، به كرماني كرمي، به سمناني سمي، به كاشاني كاشي، به افغاني افي، به تاجيك تاجي و به تهراني تهي بگوييم ما هم مي پذيريم كه به آذربايجاني آذري بگوييم!

پروژه تغيير اسامي توركي به فارسي:
يكي ديگر از پروژه هاي توركي زدايي و انكار توركها در ايران تغيير مناطق جغرافيايي و نام اشخاص از توركي به فارسي و ممنوعيت صدور شناسنامه براي نامهاي توركي است. بدين شكل كه از زمانيكه رضاخان وزير جنگ بود شروع شده بود و ليكن چون بصورت نامنظم! و غير سيستماتيك صورت مي گرفت براي رفع اين مشكل! و براي سر و سامان دادن و تسريع بخشيدن به آن، مركز واحدي بنام “فرهنگستان ايران” پديد آمد و ” محمد علي فروغي” اين پان فارسيست منحوس در آن نقش اساسي ايفا نمود.

با پيشنهاد وي “كميسيون جغرافيا” وابسته به فرهنگستان تشكيل شد و وظيفه اصلي اين كميسيون ((تبديل اسامي بيگانه اماكن ايراني به فارسي)) اعلام ميگردد. در واقع منظور آنها از لفظ “بيگانه” زبان توركي و ديگر زبانهاي غير فارسي به فارسي است كه به اجبار مي خواهند فارسي را زبان اصلي اين كشور نشان دهند.

از جمله مناطقي كه طبق اين سياست از توركي به فارسي تغيير نام يافتند به موارد ذيل كه مشتي از خروارند اشاره ميگردد:

اورمو به رضائيه، سلماس به شاهپور، سولدوز به نقده، سايين قالا به شاهين دژ، تيكان تپه به تكاب، سويوق بولاق به مهاباد، خياو به مشكين شهر، اوجان به بستان آباد، توفارقان به آذرشهر، قره داغ به ارسباران، قوشاچاي به مياندوآب، آراز به ارس، ساوالان به سبلان، جيغاتي به زرينه رود، تاتائو به سيمينه رود، آجي چاي به تلخه رود، خزر به مازندران و … .

همچنين در ادامه همين پروژه استعمارگران محدوديتهاي فراواني را در نامگذاري توركي اشخاص اعمال ميكردند، بگونه ايي كه يا اسامي توركي را ثبت نمي كردند و يا اسمي فارسي مشابه آن نام توركي را پيشنهاد مي دادند. به هر صورت ماهيت استعماري اين پروژه نيز كاملا مشخص است، بعد از اين جنايتهاي فرهنگي-سياسي بود كه پان فارسيستها اين ايادي استعمار در كتابهاي رنگين خود نوشتند كه مثلا فلان منطقه آذربايجان داراي نام فارسي است كه بعد از ورود مغولان به ايران توركي شده بودند ولي به همت فرهنگستان بزبان اصلي يعني فارسي بازگردانده شدند!

بهرحال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 معدودي از اين اسامي رسما به نامهاي اصلي و توركي خود بازگشتند اما متاسفانه بدليل وجود لابي هاي پان فارسيستي و نيز بوجود آمدن مسائلي نظير جنگ ايران و عراق و … متاسفانه تعداد كثيري همچنان يادگارهاي شوم استعمار را با خود به يدك مي كشند و اميد ميرود دولتمردان با نگاهي واقع بينانه تر به موضوع كثيرالملله بودن ايران سياستگذاري نمايند.

پروژه غلامان و نوكران تورك:
بحث غلامان و نوكران تورك از ديگر طرحهاي استعمارگران در آذربايجان بود. بدين ترتيب كه توركها در كتابهاي تاليف شده از طرف اين تبهكاران با پيشوند ((غلامان و نوكران)) ياد مي شوند، در كتابها و داستانهاي ايشان توركها افرادي جاني و غارتگرند كه هيچ بويي از تمدن نبرده اند. در واقع هدف اين پروژه نيز سست كردن تورك هاي ايران در گرايش به فرهنگ خود بود، استعمارگران مي خواستند توركها را از لحاظ رواني نسبت به تاريخ و گذشته خود بي اعتنا نمايند.

در هيچ يك از اين كتب رنگين اشاره ايي به تمدن عظيم و دانشمندان و عالمان تورك نشده است و حال اينكه از زمان حكومت “ايلام” تا انقراض حكومت پهلوي در ايران 22 امپراطوري حكومت كرده اند كه 16 مورد آنرا توركها تشكيل مي دهند و حال اين جنابان پان فارسيست سعي دارند نارسايي هاي تاريخي خود را با تخريب توركها برطرف سازند.

متاسفانه اين مورد نيز هنوز از طرف برخي نويسندگان مورد استفاده قرار مي گيرد و هزاران افسوس كه بحث غلامان و نوكران تورك را در كتب درسي تحصيلي مي بينيم و جا دارد مسئولين فرهنگي و آموزشي يك بازنگري اساسي در كتب درسي تحصيلي انجام دهند و باقيمانده آثار رژيم سابق را از لابلاي اوراق آنها بزدايند.

-ايلام

التصاقي (تورك)

12-سلجوقيان

تورك

2-ماننا

التصاقي (تورك)

13-خوارزمشاهيان

تورك

3-ماد

التصاقي (تورك)

14-ايلخانان

تورك

4-ساكالار

تورك

15-جلايريان

تورك

5-هخامنش

آريايي

16-تيموريان

تورك

6-سلوكيان

يوناني

17-قره قويونلو

تورك

7-اشكانيان

تورك

18-آغ قويونلو

تورك

8-ساساني

آريايي

19-صفويان

تورك

9-اموي

عرب

20-افشاريان

تورك

10-عباسي

عرب

21-قاجار

تورك

11-غزنوي

تورك

22-پهلوي

آريايي (پارس)


منبع جدول: كتاب ((توركون قيزيل كيتابي)) جلد 1، رفيق اؤزده ك .

 

پروژه بازيهاي باستان شناسي:

بازيهاي باستان شناسي نيز از ديگر پروژه هاي انكار و نفي و بيگانه دانستن توركها در ايران بود به اينگونه كه ايادي استعمار و در راس آنها پان ايرانيستها و پان فارسيستها با كمك صهونيسم كاوشهاي باستان شناسي در ايران را تصريع بخشيدند و حفاريهاي مختلفي انجام دادند كه البته در ظاهر اين كارها نيك و مطلوب است ولي با عنايت به ماهيت استعماري آنهاست كه پي به سياست كاوشهاي باستان شناسي مي بريم. آنها كه هيچگاه مدافع حقيقت نبودند، كوشيدند اشياء بدست آمده در حفاريها را متعلق به قوم “پارس” نشان دهند و هر كتيبه و نشانه ايي هم كه در مورد تمدن توركها در ايران بدست مي آوردند به انواع مختلف آنرا نابود و يا به زيرزمين موزه ايران باستان منتقل مي كردند، بگونه ايي كه ((اكنون بيش از 10هزار سنگ نبشته و كتيبه به گويشهاي مختلف توركي باستان در اين زيرزمين موجود است كه تاكنون قرائت و منتشر نشده اند.)) و چه بسا حقايقي در آن كتيبه هاست كه با مذاق پان فارسيستها سازگاري ندارد.

اما تدوين سياست و برنامه هاي كلان تورك ستيزي در ايران از دهه سي به بعد بر عهده 5 لژ فراماسونري يعني لژهاي “كوروش”، “اصفهان”، “خيام”، “آريا”، “صفا” گذاشته شد و افراد بدنام تورك ستيز رهبري اين لژها را عهده دار گشتند. هرچند كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 1357 سردمداران و اعضاي اين لژها دستگير و يا متواري شدند، اما برخي از افراد متاثر از تبليغات آنها و با سواستفاده از رافت جمهوري اسلامي در مراكز دانشگاهي، آموزشي و فرهنگي كشور نفوذ كرده اند و سياستهاي خود بر عليه توركها و آذربايجان را ادامه مي دهند.

بهرحال آنچه در فوق به آنها پرداخته شد مواردي حساس از سياستهاي استعماري و تورك ستيزانه بودند كه در همين تاريخ بر پيكر آذربايجان فرود آمدند و متاسفانه زخمهاي عميقي نيز برجاي گذاشته اند.

منابع مورد استفاده:

1-گذشته چراغ راه آينده است، نشر جامي

2-سيري در زبان و لهجه هاي توركي، دكتر هيئت

3-ايران توركلرينين اسكي تاريخي ج 1-2، پروفسور زهتابي

4-نگاهي نوين به تاريخ ديرين تركان ايران، محمد تقي رحماني فر

5-يادمانهاي توركي باستان، دكتر محمدزاده صديق

6-توركون قيزيل كيتابي، رفيق اؤزده ك.

رضا داغستاني – مهرماه

منبع: سایت guneyebakan.blogfa.com

درباره امیر تقی پور

امیر تقی پور، فوق لیسانس زمین شناسی اقتصادی هستم. (مدیر وب سایت) ........ ایمیل من: amirahare@gmail.com - سایت: www.aharri.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

لطفا به سوال امنیتی جواب دهید * Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

برای درج شکلک روی آن کلیک کنید

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette